معصومه ابتکار: فکر نمیکردم نام واقعی من آشکار شود- درباره معصومه ابتکار 2
خبرگزاری «ایسنا» - ۱۰ آبان ۱۳۸۴

گفتوگو از: سعید نوایی
عصر یک روز نیمه تعطیل، ابتکار در اتاق کوچکش در بنیاد خیریه زینب کبری(س) در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران به مرور خاطرات روزهای تسخیر میپردازد و در خلال بیان خاطراتش، با لحنی دلسوزانه از جنبش دانشجویی، فرصتها و مخاطراتش میگوید.
تحلیل شما از حادثه تسخیر لانه جاسوسی چیست؟ پس از ۲۶ سال شرایط وقوع این حادثه را چطور توصیف میکنید؟
برای تحلیل وقایع تاریخی باید شرایط وقوع آنها را درک کرد. گاهی گذشته را با در نظر گرفتن شرایط حال تحلیل میکنیم که موجب برقراری ارتباطات ذهنی نادرست با آن میشود. واقعه ۱۳ آبان در شرایط بسیار خاصی اتفاق افتاد. انقلاب نوپای اسلامی تازه استقرار یافته بود و دولت آمریکا به دلیل از دست دادن منافع خود، جمهوری اسلامی را به رسمیت نمیشناخت. در واقع برای دولتمردان آمریکایی درک چگونگی وقوع انقلاب مردمی و دموکراتیک ایران سخت بود. حقیقت موضوع هم به درستی از جانب رسانهها منعکس نمیشد و این مسائل سبب شد که انقلاب با تهدیدات زیادی مواجه شود.
وضعیت جنبش دانشجویی را در آن برهه زمانی چطور ارزیابی میکنید؟
جنبش دانشجویی در آن زمان به دلیل آزادیهای اوایل انقلاب بسیار فعال بود و فضایی که دانشجویان به لحاظ درگیری ذهنی که با دوران انقلاب و قبل از آن داشتند، فضای ذهنی بسیار باز و آشنا با تحولات جهانی بود. آنها میدانستند که در کشورهای دیگر بعد از انقلابها چه اتفاقاتی افتاده است. از سوی دیگر جلسات تحلیل و بحث سیاسی در دانشگاهها بسیار متداول شده بود و دانشجویان مسلمان نگران تکرار تاریخ بودند. آنها فکر میکردند اگر اجازه دهند با توطئهای، دستاوردهای انقلاب اسلامی که با رهبری امام و با دادن هزینههای زیاد به دست آمده بود از دست برود، مردم آنها را نخواهند بخشید. شاید لحظهای غفلت و عدم واکنش مناسب نسبت به تحولات جهانی، به انقلاب ضربه وارد میکرد. ورود شاه مخلوع به آمریکا، یک جرقه بود. دانشجویان احساس کردند که توطئهای در حال شکلگیری است و در پی تشکیل جلساتی به این نتیجه رسیدند که برای جلوگیری از این توطئه باید واکنش مناسبی انجام دهند. فعالیت دانشجویان کاملا مستقل بود و هیچگونه وابستگی دولتی و حکومتی نداشتند، چرا که هنوز دولت و قانون اساسی نداشتیم. وضعیت ارتش هم بیثبات بود. همین شرایط باعث شد که دانشجویان با نگاه روشنتری تصمیم بگیرند. طبیعتا اقدامی که میتوانست تاثیرگذاری جهانی داشته باشد و جلوی آن توطئه را بگیرد، یک بیانیه یا مصاحبه ساده نبود. عکسالعمل دانشجویان باید حتما موج ایجاد میکرد.
با توجه به این صحبتهای شما آیا با تصمیم نهایی در بین دانشجویان مخالفتی وجود داشت؟
ذهنیت دانشجویان، خشونت یا انتقامگیری نبود. هدف آنها به عنوان قشر آگاه و بیدار جامعه، جلوگیری از وارد شدن ضربههای احتمالی به انقلاب اسلامی بود. بالاخره به این نتیجه رسیدند که هیچ حرکتی مانند ورود بدون خشونت به سفارت و گرفتن کسانی که در این توطئه سهیماند، نیست. البته این تصمیم مخالفانی هم داشت. عدهای از دانشجویان به دلیل درک ناقص از شرایط، پیشنهاد کردند که چون منشا مشکلاتمان به تفکرات کمونیستی مربوط میشود، بهتر است سفارت روسیه را بگیریم تا با کمونیستها مقابله کنیم. آنها هیچ تحلیل و درکی از شرایط زمان نداشتند. در حالی که نگاه دانشجویان مسلمان این نبود؛ چرا که بسیار نگران تکرار تاریخ بودند. برای اعلام استقلال نیز نام مستقل «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» را انتخاب کردند. البته به هر نوعی که حکومت در این قضیه دخالت میکرد، یک تخلف آشکار بود.
نقش جنبش دانشجویی را در شکلگیری و ثبات انقلاب اسلامی چطور تحلیل میکنید؟
اگر یک فضای آرام برای جنبشهای اجتماعی، فعالیتهای دانشجویی و نهادهای مدنی نداشته باشیم ممکن است قدرت نقد و تحلیل آنها و حتی میزان اقداماتی که میتواند به روند تحولات اجتماعی کمک کند محدود و راه تحولات مثبت و آگاهانه اجتماعی بسته شود. شرایط آن زمان به دانشجویان اجازه تحلیل میداد که البته این تحلیل آنان نیز با استقبال غیرقابل تصور امام و مردم مواجه شد. اگر فضا باز نبود دانشجویان در خود قدرت چنین تحلیل و اقدامی را نمیدیدند. با شروع جریان، این حرکت انرژی بیشتری گرفت و به عنوان یک حرکت اعتراضی و تاثیرگذار مطرح و به تحولاتی منجر شد که بدون شک تبعاتی نیز داشته است.
آثار تسخیر لانه جاسوسی را در شرایط کنونی چطور ارزیابی میکنید؟
طبعا هر تحولی تبعات زیادی دارد. این حادثه به تعبیر امام انقلاب دوم بود و همچنان انقلاب دوم خواهد ماند. مفهوم این حادثه این بود که باید از رویکرد ضد استعماری به رویکرد ضد استثماری و ضد امپریالیستی هم روی بیاوریم و بدانیم منشا مشکلاتمان کجاست. قطعا این حادثه تبعات دارد. تسخیر لانه جاسوسی باید در یک ترازو قرار بگیرد تا میزان فواید و عواقب منفی آن سنجیده شود. اگر این اتفاق نمیافتاد شاید انقلاب اسلامی آسیبهای جبرانناپذیری میدید و اسناد این قضیه را ثابت میکرد. CIA یک دفتر فعال در ایران راهاندازی کرده بود و با برقراری رابطه با اپوزیسیون، برخی احزاب و قومیتها، در حال جریانسازی در کشور بود. بهایی که برای تسخیر لانه جاسوسی پرداختیم در ازای حفظ استقلال و هویت نظام اسلامی بود ولی اینکه چرا این شرایط در سالهای پس از آن ادامه پیدا کرد، جای بحث دارد. بسیاری معتقدند که در مقاطعی برای حفظ استقلال جمهوری اسلامی میشد روابط را منطقی کرد. بسیاری از تنشهای ما پس از آن بخاطر نبود روابط منطقی ایجاد شد. این تحلیل در مقاطعی واقعبینانه است. ما شکی به ماهیت آمریکا نداریم ولی در این سالها شیوهها تغییر کرده است. انسانی که پویایی فکری و ذهنی دارد نمیتواند با همان روشهای مسائل گذشته، امروز را تحلیل کند. جو حاکم بر روابط امروز ایران و آمریکا متاثر از سیزده آبان هست ولی مطلقا به خاطر وجود آن نیست. بسیاری تحلیل خود را اینگونه ارائه میکنند که باید منافع را همهجانبه دید و این، به معنای خودباختگی، ترس و نفی سلطهگری آمریکا و صدماتی که به ایران وارد کرده است، نیست.
با توجه به گذشت ۲۶ سال از این حادثه، فکر میکنید تکرار آن قابل تصور است؟
در بحث تحلیل تسخیر لانه جاسوسی دچار افراط و تفریط شدهایم. عدهای فکر میکنند این واقعه قابل تقلید است؛ ولی این جریان کاملا استثنایی است و شاید نتوان آن را بر شرایط دیگری منطبق کرد. این سادهانگاری است که برخی فکر میکنند فرضا امروز با گرفتن سفارت انگلیس در ایران میتوان حادثه ۲۷ سال پیش را تکرار کرد. دانشجویان پیرو خط امام زمانی دست به این اقدام زدند که جامعه به آنها جواب داد و نیتشان کاملا صاف و شفاف بود و هیچ وابستگی خاصی نداشتند. به همین دلیل جریان سیزده آبان به نحوی تمام شد که هیچکدام از دستگیرشدگان آسیب ندیدند و همینطور بسیاری از منافع و حقوق ایران در بیانیه الجزایر مورد تایید قرار گرفت. هیچ گروه و شخصی نمیتواند این واقعه را منحصر به خود بداند.
دلیل انحلال تشکل دانشجویان خط امام چه بود؟ آیا شرایط این مساله را به آنها تحمیل کرد؟
بسیاری از گروهها این ایده را داشتند، حتی گروههای سوسیالیست و کمونیست. دانشجویان مسلمان پیر خط امام به همین دلیل تصمیم گرفتند بعد از تمام شدن ماجرا این گروه را منحل کنند تا مورد بهرهبرداری سوء قرار نگیرد. بعد از آن تحلیلهای نادرست در مورد اعضای این گروه را زیاد شنیدیم. حتی زمانی در رسانه ملی شاهد آن بودیم که عوامل این واقعه عدهای از مردم دلسوخته معرفی شدند، در حالی که جنبش دانشجویی بود، هر چند آینده آن را به روشنی ترسیم نکرده بودند و حتی فکر نمیکردند که بیش از سه یا چهار روز طول بکشد. در آن مقطع آنها نیت دیگری نداشتند. این از افتخارات جنبش دانشجویی است که علیرغم نواهای بسیاری که در مقاطع مختلف برای خواب کردن آن نواخته میشود، همواره بیدار است. جنبش دانشجویی ایران هیچ وقت به خواب نرفته و هیچ وقت خود را به خواب نزده است. دانشجویان آزادگی خاصی دارند و آزاداندیشانه نیز تصمیم میگیرند. این جنبش با ارزش است و نباید به نفع شخص یا گروهی مصادره شود. دانشجویان باید مواظب باشند که «خود را به خواب زدن» از «به خواب رفتن» خطرناکتر است.
شما چطور وارد ماجرا شدید؟
من دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه پلیتکنیک بودم و با گروههای اسلامی دانشگاه همراهی میکردم. در کمیته کارگری نیز عضو بودم که رئیس آن آقای خالقی بود که در دوران آقای خاتمی وزیر کار شد. دو روز بعد از این اتفاق به من اطلاع دادند که به من بخاطر بلد بودن زبان انگلیسی احتیاج دارند. بدون تردید پذیرفتم، چرا که آنها رهبران جنبش دانشجویی بودند و مورد اعتماد همه. در هسته اولیه گروه نبودم و خاطراتم را پس از آن بر اساس خاطرات همسرم نوشتم. من به عنوان نیروی اجرایی وارد کار شدم و مسوولیت ترجمه مصاحبهها، سخنگویی و ارتباطات بینالمللی و ترجمه اسناد را به عهده گرفتم.
چرا نام مستعار «خواهر مری» را برای خود انتخاب کردید؟
نام اصلی خود را به خبرنگاران خارجی نمیگفتم و خودم را با عنوان «مریم» معرفی کردم. فکر نمیکردم روزی نام واقعی من آشکار شود. آنها هم من را «خواهر مری» صدا میکردند. در آن موقع فکر نمیکردم این مسائل در این سطح مطرح شود، تنها اسمی را گفتم که برای آنها نیز آشنا باشد.
چرا هویت «خواهر مری» تا ۸ سال پیش ناشناخته بود؟
تا قبل از پذیرفتن مسوولیت معاونت ریاست جمهوری احساس نمیکردم که گفتن این ماجرا ضرورتی داشته باشد، ولی بعد از آن نتوانستم کتمان کنم و خیلی شفاف و راحت خود را معرفی کردم. در واقع ضرورتی هم برای پنهان کردن آن وجود نداشت. هر چند کتاب خاطراتم را نیز با نام مستعار نوشته بودم، ولی بعد از پذیرفتن مسوولیت، کتاب را با نام خودم به چاپ رساندم.
چرا دانشجویان، دستگیرشدگان لانه جاسوسی را به دولت و شورای انقلاب تحویل ندادند؟
چون این حرکت از ابتدا دولتی نبود و دانشجویان مسوولیت آن را پذیرفته بودند. امام نیز گفتند در این مورد مجلس که نماینده مردم است تصمیم بگیرد. تا آخر کار مسوولیت آنها به عهده دانشجوها بود. تلاش ما این بود که آنها مشکل نداشته باشند. در واقع دانشجویان هم به نوعی گروگان شرایط سخت زمان خود بودند.
روابط دانشجویان پیرو خط امام با دولت بازرگان و بنیصدر چطور بود؟ آیا از سوی دولت برای آنها مشکل ایجاد میشد؟
چالشها و مشکلات ما با این دو دولت فراوان بود. تفاوت نگاهها و تحلیلها بسیار زیاد بود. طبیعیترین واکنش دولت بازرگان، استعفا بود چون احساس میکردند این کار ضربهای به دیدگاه آنهاست و نمیخواستند هیچ مسوولیتی بپذیرند. دولت بنیصدر نیز در این زمینه ناتوان بود. فشارهای داخلی روی ما برای آزاد کردن یا معامله کردن از طرف شخصیتهای دولتی مانند بنیصدر زیاد بود ولی دانشجویان در تصمیم و تحلیلشان مصمم بودند.
شما به واسطه ارتباط با خبرنگاران خارجی، دیدگاه آنان نسبت به این مساله را چطور توصیف میکنید؟
خبرنگارهایی که به ایران میآمدند چند گروه بودند. عدهای حکومتی و وابسته به دولت آمریکا و دولتهایی نظیر آن بودند. آنها یک تفکر قالبی داشتند و اصلا به دنبال پیام دانشجویان نبودند. ما هم فهمیده بودیم که از طریق رسانهها و شبکههای بزرگ آمریکایی نمیتوانیم پیاممان را منتقل کنیم. لذا برای مصاحبه شرط گذاشتیم و آن هم پخش مصاحبه بصورت زنده بود. تمام حرفهای ما باید پخش میشد. بحث دانشجویان تروریسم و انتقامگیری نبود، حرف منطقی آنها این بود که آیا مردم آمریکا از دخالت دولت آمریکا در امور کشورهای دیگر خبر دارند و از آن راضی هستند؟ آیا میدانند که مالیاتهایی که میپردازند هزینهٔ بازی با سرنوشت کشورهای دیگر میشود؟ به همین خاطر شرط مصاحبه کامل و زنده را گذاشتیم. اولین شبکهای که این شرط را پذیرفت MBC بود. شرط ما این بود که بیانیه پنج دقیقهای ما به مناسبت تولد حضرت عیسی(ع) و کریسمس بطور کامل پخش شود، البته آنها مقاومت کردند. در همان زمان گروه شبکه CBS پشت در منتظر انجام مصاحبه بود. آنها بخاطر اینکه رقیبشان از آنها جلو نیفتد و اینکه ممکن بود ما از پخش فیلم توسط آنها جلوگیری کنیم، شرط ما را پذیرفتند. خبرنگاران دیگری هم بودند که سعی داشتند صحبت ما را به درستی منعکس کنند و بگویند که ما روشنفکر هستیم، نه تروریست. کار ما تنها ابراز اعتراض در آن شرایط بود. شاید اگر ابزار رسانهای داشتیم این اتفاق نمیافتاد. رسانههای خارجی در آن زمان فضای بسیار بستهای داشتند و دانشجویان مجبور بودند به شیوههایی متوسل شوند که موج ایجاد کند.
نحوه تعامل دانشجویان با شخصیتها و کمیسیونهای خارجی چگونه بود؟
بسیاری از شخصیتهای بینالمللی پیشنهادهایی برای حل اختلاف ارائه میکردند ولی بنای دانشجویان حل مساله از طریق میانجیگری و بدون رعایت شرایط نبود. بسیاری از شخصیتها مانند اسقف کاپوچی خودشان برای انجام مراسم دینی دستگیرشدگان و اعلام همدردی با ما به ایران آمدند. بسیاری از شخصیتهای دیگر مانند پاپ ژان پل دوم نمایندههای خودشان را فرستادند. حتی یک هیات دانشجویی از پاناما برای حمایت از ما به ایران آمدند. جنبشهای آمریکای لاتین با این قضیه ارتباط برقرار کرده بودند. در این مدت کارهای دیگری هم انجام شد مانند همایش نهضتهای آزادیبخش و یا نشستی با ۵۰ نفر از مردم آمریکا، قصد ما این بود که فضا را بشکنیم.
آیا دانشجویان در جریان مفاد مذاکرت بیانیه الجزایر بودند و از آنها نیز نظرخواهی میشد؟
قطعا مجلس از محتوای مذاکرات مطلع بود اما دانشجویان در جریان مستقیم مذاکرات نبودند و از آنها خواسته نشد که حضور داشته باشند. کمیتهای برای تامین خواستهها شکل گرفت و به الجزایر رفت. در بیانیه الجزایر منافع زیادی تامین شد.
جنبش دانشجویی برای ادامه تاثیرگذاری خود در فضای داخلی و حفظ منافع ملی در سیاست خارجی چه وظیفهای دارد؟
جنبش دانشجویی نقش بسزایی در تحولات جامعه مدنی ایران داشته است که نباید آن را نادیده گرفت. باید به دانشجویان اجازه داد که هویت تاریخی خود را بازیابند و رسالت کنونی خود را بشناسند. زنده بودن و استقلال جنبش دانشجویی و فضای آزاد ابراز نظر، پشتوانه حرکت تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان بود. گاهی اوقات کاملا این لوازم فراموش میشود. فضای دستوری و حکومتی برای جنبشهای دانشجویی نتیجهبخش نیست. جامعه مدنی ایران در این سالها تحولات فراوانی داشته و نقش جنبش دانشجویی در تحولات را نمیتوان نادیده گرفت. آهنگهایی که برای خواب کردن جنبش دانشجویی نواخته میشود جواب نمیدهد. باید به این جنبش فرصت داد تا هویت خود را بشناسد و مسوولیتهایش را در دوره کنونی درک کند.
به نظر شما در عرصه بینالمللی چطور باید رفتار کنیم تا منافع ملیمان را علاوه بر دفاع از آرمانها حفظ کنیم؟
تحولات بینالمللی اکنون کاملا آشکار است. نمیتوانیم به صورت کلیشهای همان نگاه ۲۷ سال پیش را داشته باشیم. باید آگاهانه حرکت کنیم. برخی مواقع درگیریها و تنشهایی که به کشور و انقلاب آسیب میرساند را میتوان با ظرافت حل کرد. حرف آخر را در مجامع بینالمللی مذاکره و گفتوگو میزند. امتیازاتی که از طریق گفتوگو میتوانیم کسب کنیم در برخورد و رودررویی نمیتوانیم کسب کنیم. این یک واقعیت است. شعارهای یک سویه لزوما منافع کشور و انقلاب اسلامی را تامین نمیکند. هیچ کس ایران را اسیر، برده و استعمارزده نمیخواهد. امروز زبان حضور در عرصهٔ بینالملل گفتوگوست ولی گفتوگویی مقتدرانه که منافع را تامین کند و از موضع مردم و با پشتوانه قدرت آنها باشد. کمااینکه خیلی از این مراحل در دولت آقای خاتمی اتفاق افتاد و نفوذ خوب و موثری در مجامع بینالمللی داشتیم. نفی گذشته و تقلید از گذشته هیچ کدام صحیح نیستند. باید شرایط امروز را سنجید و این کار جنبش دانشجویی است که تحلیل درستی داشته باشد. اگر به دانشجویان اصیل و مسلمان فرصت دهند، میتوانند به دور از فشار و نفوذ، اصولی را که انقلاب بر اساس آن شکل گرفته حفظ کنند. بدون حضور نهادهای مدنی آگاه و بیدار این استقلال قابل تحقق و تحکیم نیست.
..................
زندگی نامه
در 30 شهریور 1339 نیلوفر ابتکار معروف به معصومه ابتکار در تهران به دنیا آمد، پدرش دکتر تقی ابتکار دومین رئیس سازمان محیط زیست ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، و مادرش خانم فاطمه برزگر بود.
................
جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۲
همشهری آنلاین: معصومه ابتکار، فرزند دکتر تفی ابتکار در سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد.
وی همراه والدین خود از سه تا ۹ سالگی در شهرهای فیلادلفیا و ماساچوست آمریکا به خاطر ادامه تحصیل پدر در رشته دکترای مکانیک، اقامت داشت. ابتکار پس از بازگشت به تهران، تحصیلات خود را در مدرسه بینالمللی ایران زمین ادامه داد و در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه پلی تکنیک در رشته مهندسی پتروشیمی شد. اما در سال ۶۰ تغییر رشته داد و لیسانس خود را از دانشگاه شهید بهشتی در رشته تکنولوژی پزشکی و فوق لیسانس و دکترا را در رشته ایمنیشناسی (ایمونولوژی) از دانشگاه تربیت مدرس کسب کرد.
او در دوران دانشجویی به عنوان سخنگوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام شناخته شد. این عنوان که یکی از دلایلش تسلط وی به زنان انگلیسی بود، بعدها سبب سپردن مسئولیت سردبیری روزنامه کیهان انگلیسی به وی شد. این مسئولیت در دوران مدیرمسئولی و نمایندگی محمد خاتمی بر موسسه کیهان به ابتکار سپرده شد که ۲ سال به طول انجامید. او همان سالها ازدواج کرده و از پیوند خود با مهندس سید محمد هاشمی دارای دو فرزند است.
او پس از نمایندگی ایران در سومین کنفرانس جهانی زن در نایروبی تصمیم به راه اندازی نشریه ای تخصصی برای زنان گرفت و در سال ۱۳۷۲با جمعی از بانوان به ویژه استاد منیره گرجی اقدام به تاسیس مرکز مطالعات و تحقیقات مسایل زنان کرد و نیز انتشار فصلنامه فرزانه که به عنوان اولین نشریه مطالعات و تحقیقات مسایل زنان به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر می شود. او در آستانه برگزاری چهارمین کنفرانس جهانی زن در سال ۱۳۷۴ مسئولیت دفتر هماهنگی سازمان های غیردولتی زنان و نیز نایب رییس کمیته ملی این کنفرانس را عهده دار شد. همچنین در سال ۱۳۷۵ با تشکیل شبکه سازمان های غیردولتی زنان در ایران به عنوان رییس این شبکه انتخاب شد.
وی اولین زن در جمهوری اسلامی ایران بود که به هیات دولت راه یافت و طی سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ معاون رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست بود. وی به تدریس در دانشگاه تربیت مدرس مشغول بوده و هم اکنون دانشیار گروه ایمونولوژی این دانشگاه است. در سال ۱۳۸۴ به دلیل تلاشهایش در سازمان حفاظت از محیط زیست ایران و نقشی که در آن دوران برای بهبود همکاریهای منطقهای و جهانی داشت به عنوان یکی از هفت «قهرمان زمین» سال ۲۰۰۶ سازمان ملل متحد انتخاب شد. مـرکز صلح و محیط زیست به عنوان یک سـازمان غیردولتی در سال ۱۳۸۴ به پیشنهاد و تلاش وی به منظور ایجاد زمینه تبادل نظر و گفت و گو پیرامــون مسایـل محیـط زیست در سطـوح ملـی، منطقـهای و بیـنالمللی و بـرقـراری ارتبـاط با علاقمندان و متخصـصان محیط زیست تاسیس شد. وی رییس هیات مدیره مرکز صلح و محیط زیست است.
او عضو آکادمی علوم زنان برای جهان سوم - عضو هیات موسس و امنای موسسه مطالعات وتحقیقات زنان - عضو هیات امنای موسسه گفت و گوی تمدنها - عضو هیات امنای بنیاد زینب کبری - عضو شورای دستور کار جهانی گفت و گوی اسلام و غرب مجمع جهانی اقتصاد است. ابتکار در سال ۱۳۸۵ عضو سومین دوره شورای اسلامی شهر تهران شد. وی برای نخستین بار کمیته محیط زیست در این شورا را با حدود ۲۰ کارگروه تخصصی به راه انداخت و مسئولیت این کمیته را عهده دار شد.
روایت معصومه ابتکار از وقایع درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران تنها کتابی است که از این ماجرا توسط طرف ایرانی به زبان انگلیسی نگارش یافته و توسط انتشارات تالون بوکز در کانادا با عنوان Takeover in Tehran منتشر شده است. این کتاب به زبانهای فارسی و عربی نیز ترجمه و به ترتیب با اسامی "تسخیر" و "صراع فی طهران" در تهران و بیروت به چاپ رسید. انتشار این کتاب به سه زبان در سال های ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ صورت گرفت.
کتاب «خوشههای شهریور» دومین کتاب وی، حاوی وقایع و اتفاقات کشور طی سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ بوده که به ویژه به روندهای زیستمحیطی و سیاسی طی آن دوران اشاره دارد. این کتاب در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است.
کتاب «صلح و اخلاقیات طبیعی» نیز به زبان انگلیسی و با عنوان"Natural Peace & Ethics" مجموعه مقالات و سخنرانی های وی در مورد محیط زیست و صلح انتشار یافته است.
ابتکار شهریور سال ۱۳۹۲ از سوی روحانی به عنوان معاون رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست منصوب شد و در سال 1396 عنوان معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده منصوب شد.
.............
او در سال 1392 در مراسمی در شهرداری رم، جایزه "مینروا" ایتالیا را به سبب دستاوردهای علمی و به عنوان زنی موفق در عرصه سیاست دریافت کرد، در سال 1395 از سوی دانشگاه مطالعات خارجی هانکوک کره جنوبی برای دریافت دکترای افتخاری علوم سیاسی دعوت شد.
.............
ازدواج و فرزندان
ابتکار با سید محمد هاشمی در جریان ماجراهای لانه جاسوسی آشنا می شود که در نهایت با ابراز علاقه همسرش با یکدیگر ازدواج میکنند، حاصل این ازدواج دو فرزند پسر بنام های عیسی و طه است.
عیسی فوق لیسانس اقتصاد دارد و با هم شاگردی اش مریم ازدواج کرد و الان در آمریکا تحصیل می کنند طه هم معماری خوانده و الان در کارهای مربوط به صنایع کار می کند، او هم ازدواج کرده است.
عکس معصومه ابتکار و پسرانش
ابتکار در مصاحبه ای در پاسخ به اینکه برخی می گویند خانم ابتکار که خیلی از تسخیر سفارت آمریکا دفاع می کند، چه طور فرزند خودش در آمریکا تحصیل می کند، گفت:
« مردم ایران در سال ۵۸ از تسخیر سفارت آمریکا دفاع کردند، یعنی تعبیر نشود به اینکه چند دانشجو این کار را انجام دادند و چند دانشجو دفاع کردند. این خطی است که عامدا دارد از آن طرف القا می شود که یک اتفاقی بود که چند دانشجو این اقدام را کردند. می خواهم بگویم ما درباره واقعه ۱۳ آبان واقعیت ها را بدانیم. واقعیتی بود که اگر مورد حمایت عظیم و گسترده مردم و امام قرار نمی گرفت، اصلا تبدیل به یک انقلاب دوم نمی شد. ۴۰۰ دانشجوی طراز اول دانشگاه های کشور در این واقعه شرکت داشتند که همه آگاهانه مشارکت کردند و از هیچ جایی خط نگرفتند. علت تسخیر سفارت هم بی اعتمادی مکرری بود که بعد از انقلاب درباره آمریکایی ها پیش آمد. مصادیقی از آمریکایی ها به دست آمد که مداخله در امور داخلی ایران بود؛ از همه مهمتر ورود شاه به آمریکا اتفاق افتاد. اینکه بعد از ۳۹ سال هنوز ما متهم می شویم، باید بگویم در این ۳۹ سال تحولات زیادی رخ داده است. همه آنچه ما درباره روابط با آمریکا داریم، صرفا ناشی از آن واقعه نیست. خیلی اتفاقات بعد از آن افتاد. در همین دولت در قالب برجام با آمریکا مذاکره شد که موفق بود و تفاهمی بین المللی هم حاصل شد. برجام در قالب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل مورد اجماع جهانی قرار گرفت. بنابراین اگر ما بخواهیم تقصیر همه مشکلات {در روابط ایران و آمریکا} را به گردن جریان تسخیرکننده لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ۵۸ بیاندازیم، نادیده گرفتن یکسری اصول و واقعیت های تاریخی است.»
ابتکار این سؤال را که آیا به فرزند خود توصیه داشته از آمریکا به ایران برگردد، اینگونه پاسخ داد:
«فرزندم سی و خورده ای سالش بود، اینجا درس خواند و کارشناسی ارشد گرفت. دنبال این بود که بتواند ادامه تحصیل بدهد، در رشته ای که دلش می خواست پذیرش گرفت. انتخاب خودش و خانواده اش بود که برای ادامه تحصیل به آنجا برود. خیلی ها می روند. فکر می کنم قبل از ترامپ سالی ۳-۴ هزار نفر، حتی جایی نوشته بود، یکی دو سال ۱۰-۱۵ هزار نفر برای ادامه تحصیل به خارج کشور می روند.»
وقتی از معصومه ابتکار سؤال شد که آیا پسرش به آمریکا می رود، در جواب گفت:
«بله، آمریکا و جاهای دیگر برای ادامه تحصیل می روند. تحصیل در آمریکا تأیید خوی سلطه گری آمریکا نیست. در آمریکا تحصیل کردن از قدیم بود. خیلی ها رفتند آمریکا تحصیل کردند اما لزوما تحصیل در آنجا به معنای تأیید سیاست های دولت آمریکا نیست. در واقع استفاده از یک فرصتی برای تحصیل است. یک جوانی حق انتخاب دارد و می تواند انتخاب کند. نفاقی هم در آن نمی بینم. ضمن آنکه ممکن است دیدگاه های جوانان صد در صد در راستای والدین شان نباشد. ممکن است اقدامی که انجام می دهند مفهومش نقض یا رودرویی هم نباشد. او حق دارد که برای زندگی خودش تصمیم بگیرد. افرادی که این انتقادها را می کنند، اگر خودشان در موقعیت هایی باشند که بخواهند آزادانه تصمیم بگیرند، حتما از والدین شان می خواهند دخالت نکنند و اجازه دهند حق تصمیم گیری با خود آنها باشد. آن هم کسی که در سن سی و چند سالگی است. فکر می کنم استقلال رأی و استقلال نظر را باید محترم بشماریم.»
...........
درباره نام
واقعه #الله_داد روزی است که ۴۰۰ نفر یهودی در مشهد از آیین یهود اعلام بیزاری و برائت کردند و در پیشگاه علمای شیعه مذهب حق شیعه را برگزیدند. اینها هیچگاه از آیین یهودی خود برنگشتتد و پیوسته تاکنونبه آن وفادار بوده اند. علت گرایش دسته جمعی یهودیان مذکور در واقعه الله داد به مذهب تشیع به خاطر دستوری بود که به آنان داده شده بود و هدف از آن هم نفوذ دادن یهودیان در بین شیعیان بود. به این افراد یهودیان مخفی گفته می شود. سرایدار پور یکی از خانواده های یهودی ساکن مشهد بود که در واقعه الله داد حضور داشت و از آیین یهود اعلام برائت نمود و به مذهب شیعه گروید. او پس از پذیرش مذهب شیعه ، نام خانوادگی خود را به حاج ملا حاجی تغییر داد. ابوطالب حاج ملا حاجی (سرایدار پور سابق) از یهودیان مشهد و پدر تقی حاج ملا حاجی ( تقی سرایدار پور سابق) جد خانم معصومه ابتکار (نیلوفر حاج ملا حاجی) است !
خبرآنلاین ۷ آذر ۱۳۹۷
اولین اتهام من این است که «اسمم از اول نیلوفر بوده، برای اینکه خودم را انقلابی جلوه دهم اسمم را به معصومه تغییر دادم». در حالیکه واقعیت چیز دیگری است. در برنامه دست خط مادرم گفت «از اول اسم فرزندم در شناسنامه معصومه بود، پدرش دوست داشت اسم معصومه را روی او بگذارد اما من نام نیلوفر را دوست داشتم بنابراین او هم معصومه و هم نیلوفر است». خیلی از دختران ایرانی این طور هستند که یک نام ایرانی و یک نام مذهبی دارند اما این درباره من یک مسئله غریبی شده است.
.............
پدر
تقی ابتکار، متولد ۱ مرداد ۱۳۱۱ در مشهد. در حدود دهه 30 با نام تقی سرای دار پور مسئول گروه «نهضت خدا پرستان سوسیالیست» (محمد نخشب) در مشهد بود.
از شهریور ۱۳۵۸ تا اسفند ۱۳۵۹ ریاست سازمان حفاظت محیط زیست را بر عهده داشت. پیش از او عباس سمیعی (سومین رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و اولین رئیس این سازمان بعد از انقلاب اسلامی از اسفند ۱۳۵۷ تا شهریور ۱۳۵۸ بود. سمیعی عضو مؤسس نهضت آزادی بود.)
تقی ابتکار دانشآموخته مهندسی الکترونیک از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک از دانشگاه ووستر و دکتری مهندسی مکانیک از دانشگاه پنسیلوانیا بود. از سال ۱۳۴۷ استادیار و از شخصیتهای کلیدی در حملونقل و حفاظت از محیط زیست و پیشنهاددهنده اصل پنجاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در موضوع حفاظت از محیط زیست بود. طرحها و پروژههای او:
طراحی تاکسیهای دوسوخته بنزین-گاز مایع در دانشگاه تهران (۱۳۵۳)
تاکسیهای دوسوخته بنزین-گاز طبیعی فشرده (۱۳۵۲).
پایهگذار محدوده دائمی ترافیک تهران و روزهای بسیج ترافیک مستضعفان (۱۳۵۸)
اجرای اولین جایگاه گاز مایع LPG برای تاکسیهای دوسوخته در تهران (۱۳۶۴)
اجرای اولین جایگاه گاز طبیعی فشرده CNG برای تاکسیهای دوسوخته در مشهد (۱۳۶۵)
مؤسس دانشگاه جامع تکنولوژی ایران در سال ۱۳۶۹
مشاور رئیسجمهور در علوم، فنون و تکنولوژی سالهای ۱۳۷۶ تا ۲۹ اسفند ۱۳۷۹ با وفات او این پست مشاوره نیز منحل شد.
تارنمائي براي معرفي رجال معاصر