صبح 22 بهمن 1357 در جلسه سران ارتش چه گذشت

ارتشبد عباس قره باغی آخرین رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی ، در خاطراتش، آخرین لحطات سقوط ارتش و ساواک پهلوی را ترسیم کرده است.او نوشته است:
جلسه شورای فرماندهان ارتش در ساعت ده و نیم روز 22 بهمن ماه 1357 با حضور 27 نفر فرماندهان، معاونین، رؤسا و مسئولین سازمان‌های نیروهای مسلح شاهنشاهی به شرح زیر تشکیل گردید:

ادامه نوشته

سرنوشت شگفت عبدالرضا حجازی وبرادرش عبدالرسول


 سرنوشت شگفت عبدالرضا حجازی وبرادرش عبدالرسول

 از واعظ معروف آن وقت سید عبدالرضا حجازی (متولد ۱۳۱۲ یا ۱۳۱۳) بود که سرنوشت عجیبی پیدا کرد. وی از سلسله روحانیونی بود که در قم دهه سی درس خواندند و سپس برای منبر و درس و دبیرستان و دانشگاه به تهران رفتند. کسانی چون مطهری و بهشتی و باهنر و هاشمی رفسنجانی و خیلی های دیگر، کسانی که در بخش اندیشگی انقلاب نقش مهمی داشتند. اما این یکی قدری متفاوت بود و بعدها نیز سرنوشت دیگری پیدا کرد. ضمن این که با آنها بود، اما پشت صحنه هایی داشت که تاکنون در باره آن بحث کافی نشده و طبعاً تا اسناد درستی در اختیار نباشد نمی شود با اطمینان در باره آنها چیزی گفت. در اینجا مقصودم مسائل قبل از انقلاب است. اما بعد از انقلاب، ایشان که تقریبا از سوی روحانیون انقلابی طرد شده بود، در اطراف آقای شریعتمداری بود و در جریان آنچه به عنوان کودتا عنوان شد با قطب زاده و روحانی دیگری به نام مهدوی درگیر ماجرا شد و گفته اند که پیغام هایی در این میانه رد و بدل کرد که مربوط به کودتا می شد(خاطره ها، محمدی ری شهری، [تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۳] ۱/۲۰۶). مدتی بعد هم اعدام شد.

ادامه نوشته

مصاحبه‌ صادق قطب‌زاده بعد از دستگیری

خاطره خوانی مسئولان ابتدای انقلاب با توجه به توطئه ها و اتفاقات تلخ روزهای ابتدایی انقلاب، از آن جهت شیرین است که بازخوانی تاریخ پر التهابی است که شاید این روزها هم مددی باشد برای برخی گره های داخلی در کشور...«خاطره ها» اثر آیت الله ری شهری در 3 مجلد از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده که جلد اول آن شامل خاطرات او از آغاز تا پایان ماجرای آیت الله شریعتمداری است. خاطرات دوران مسوولیت ری شهری در مقام حاکم شرع دادگاه های انقلاب، ریاست دادگاه های ارتش، وزارت اطلاعات و دادستانی انقلاب.

فصل بیستم کتاب به توطئه قطب زاده و جریانهای مربوطه تا اعدام او مربوط می شود. در این بخش متن کیفر خواست قطب زاده و دفاعیات وی و رای دادگاه به تفصیل آمده و از این جهت می توان گفت اسناد تازه ای انتشار یافته است. فصل بیست و یکم که بیش از 90 صفحه را به خود اختصاص داده مطالبی است که وی در باره آیت الله شریعتمداری نوشته است.

 

خبرآنلاین بخشی از کتاب را که مربوط به متن مصاحبه‌ صادق قطب‌زاده بعد از دستگیری است و از سیمای جمهوری اسلامی پخش گردید، برای کاربران گرامی خود منتشر می کند، این متن در تاریخ  2/1/1361 در روزنامه کیهان منتشر شده است:

ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (16) «سوداگران فتنه»؛ از قتل‌هاي زنجيره‌اي تا تسخير مجلس ششم

شريكان قافله انقلاب (16)
«سوداگران فتنه»؛ از قتل‌هاي زنجيره‌اي تا تسخير مجلس ششم

9 دي شماره 81

سود فتنه 18 تير 1378 براي تاج‌زاده و دوستانش حسب ظاهر، فتح «مجلس ششم» بود. اما سودي پنهان و بزرگ‌تري هم داشت كه دو گروه از آن بهره بردند و البته مخفي مانده است. اين سود، پاك كردن ردپاي بيگانگان از «پرونده قتل‌هاي زنجيره‌اي» بود. گروه نخستي كه از فتنه 18 تير بهره بردند را مي‌شناسيم. آنان همان شريكان قافله انقلاب، يعني عوامل حزب مشاركت و سازمان مجاهدين و دوستان تاج‌زاده بودند. اما گروه دوم از سوداگران فتنه 18 تير لايه مخفي بيگانگان در نهادهاي امنيتي بودند. براي اينكه به زواياي اين سوداگري نزديك شويم، نيازمند اشارات اجمالي به پرونده قتل‌هاي زنجيره‌اي هستيم.

...
حضرت امام خامنه اي مي فرمايد: «اين مسئله جنبه‌هاي مختلفي دارد. يک جنبه جنبه جنايي مسئله است. چند نفر وابسته به يک تشکيلات دولتي رفته ‎اند و تعدادي را به قتل رسانده‌اند. اين کار يک جنايت است و از اين جنبه بايد به آن رسيدگي شود. که اين دادگاهي هم که تشکيل شد مطرح کرد که من فقط از جنبه جنايي به اين مسئله رسيدگي مي‌کنم، از جنبه ديگر رسيدگي نمي‌کنم. يعني، صلاحيت اين دادگاه همين اندازه بود و رسيدگي  هم کرد...»
«اين قاتل‌ها نسبت به آن مقتول‌ها هيچ دشمني و کينه شخصي و تزاحم منافعي نداشتند که بگوئيم با آن‌ها بد بودند و به همين دليل آن‌ها را کشته‌اند. از طرف ديگر، مگر آن افراد از لحاظ سياسي براي کشور بسيار مضر و خطرناک بودند تا فرض کنيم که اين افراد براي دفاع از نظام رفتند و آن‌ها را کشتند؟ اين‌طور نبود. من در خطبه نماز  جمعه گفتم که يکي از اين مقتولان [داريوش فروهر] دوست قديمي دوران مبارزات و همکار دوره بعد از انقلاب اسلامي و در اين اواخر هم دشمن بي‌ضرر ما بود. او از مخالفاني بود که واقعاً کم‌ترين ضرري براي نظام نداشت. بنابراين، اين‌طور نبود که ما فرض کنيم يک انگيزه طرفدارانه از نظام موجب شد که اين‌ها بروند و فلان کسي را که هيچ ضرري براي نظام نداشت بکشند.»
ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (15) تاج زاده و تمرین براندازی 88 در سال

 شريكان قافله انقلاب (15)

تاج زاده و تمرین براندازی 88 در سال 78


  بركات فتنه 78

واقعه 18 تير اگر براي دانشجويان و دانشگاهيان، ترس و هتك حيثيت داشت، براي تاج‌زاده و دوستانش نان داشت. از ميان كساني كه خود را حامي دانشجويان جا مي‌زدند بسياري از عناصر سياسي راهي مجلس ششم شدند و تاج‌زاده به عنوان رئيس ستاد انتخابات كشور راه ورود آنها را به مجلس هموار مي‌ساخت. داود سليماني، فاطمه حقيقت جو، رجبعلي مزروعي، محسن آرمين، بهزاد نبوي و... اعضاي حزب مشاركت و سازمان مجاهدين كه به مثابه وكيل مدافع دانشجويان ظهور كرده بودند توانستند بخشي از آراي آنان را به خود جلب كنند و اكثريت خانه ملت را تصرف كنند. راستي آنان اكنون كجا هستند؟ اگر در زندان نيستند در صداي آمريكا و رسانه‌هاي بيگانه در خدمت اجانب هستند. بارزترین نتیجه این واقعه و رویدادهای بعدی (از جمله عدم حمایت اصلاح طلبان از اعتراضات دانشجویی و همراهی یا سکوت در برابر این سرکوب) گسست روز افزون میان دفتر تحکیم و مجموعه حاکمیت بود. در مقابل اصلاح طلبان بر روی بخشی از دفتر تحکیم وحدت که روابط نزدیک تری با ایشان داشت سرمایه گذاری کردند که نتیجه آن تقسیم دفتر تحکیم به دو طیف اکثریت (مخالف نظام) و اقلیت (هوادار نظام) بود.

ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (13)


 

اهمیت موقعیت تاج زاده

تاج زاده، برخلاف دیگر اعضا و سمپاتهای فلق، روحیه ای جنجالی دارد و کمابیش برای آگاهان سیاسی شناخته شده است. اما سیمای واقعی او، پشت صورت جنجالی وی پنهان مانده است. او تنها عضو سازمان ماجهدین و حزب مشارکت نیست. او کانون ارتباط یک مجموعه عظیم از تشکلهای همسو و هم پوشان است که برخی از آنها مکشوف و برخی از آنها چندان هویدا نیست. وی به عنوان حلقه ارتباط «فلق»، «انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا»، «سوسيالیست های خداپرست»، «سماع» و... پیوندهای دو سويه ای با «امت واحده»، «فلاح»، «حزب مشارکت»، «گروه ضربت»، «باند سید مهدی هاشمی»، «باند شیخ پرده نشین» و یک گروه مخفی دیگر دارد که ما آن را فعلا با عنوان وِيژه «پوش» می نامیم.

ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (12)

شريكان قافله انقلاب (12)

«فلق» زايده برقرار «سماع»

طلوع فلق در غرب

«فلق» يكي از 7 گروهي بود كه هسته اصلي «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي» را در بهار 1358 تشكيل دادند. اينان عمدتا در نوجواني به «علي شريعتي» علاقه مند بودند ولي پيش از آنكه به تور  مجاهدین خلق بيفتند، براي ادامه تحصيل راهي آمریکا شده بودند و در آنجا به «انجمن اسلامی‌ دانشجويان آمريكا» و همزاد مجاهدين خلق يعني، «سازمان سماع» (حلقه محمد هاشمي و ابراهيم يزدي) نزديك شده بودند. برخي از اينان مدتي هم درس و مشق را رها کرده و در سوریه و لبنان در قالب قرارگاههاي نظامی فلسطینی‌ها، آموزش چريكي ديده بودند. در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي  آنان به ایران بازگشتند تا با آموزش ساخت و پرتاب نارنجک دستی، به جوانان راه و روش تسخیر پادگان‌ها و کلانتری‌‌ها را نشان دهند.

از اعضاي فلق «مصطفي تاج زاده»، «اصغر واعظي»، «جواد یاسینی»، «محمود یاسینی»، «علی طباطبایی»، «بهروز ماکوبی» و «محمد طیرانی» معرفي شده اند. 
ادامه نوشته

غزوه‏ "بني‏نضير" و اخراج يهوديان از مدينه

800x600 غزوه‏ "بني‏نضير" و اخراج يهوديان از مدينه

پس از واقعه غزوه احد و شكست سپاه اسلام در برابر مشركان قريش، فرصتي براي يهوديان مقيم مدينه به دست آمد تا عليه پيامبر اسلام(ص) و مسلمانان مدينه توطئه نمايند. آنان با ترفندهايي قصد كشاندن پيامبر(ص) به داخل قلعه بني‏نضير را نمودند تا آسيبي به ايشان برسانند كه جبرئيل، پيامبر(ص) را از اين قضيه با خبر نمود. لذا مسلمانان جهت تاديب آنان، به سوي قلعه‏ آنان رفته و پس از 6 روز محاصره، يهوديان بني‏نضير را وادار به تسليم كردند.

شريكان قافله انقلاب (11) مجاهدين و «سماع» دو همزاد

يك گوشه جورچين

در بيان ابعاد كودتاي صادق قطب زاده، ابتدا فرض كرديم آقاي هاشمي، با رويكرد ابزاري خواهان عفو قطب زاده بود. در نگاهي ساده‌انديشانه، قطب زاده يك پديده مرده بود و اصرار هاشمي به حضرت امام خميني(ره) براي عفو او، مي‌توانست منفعت سياسي داشته باشد. زيرا مي‌توانست با جلب حسن ظن نهضت آزادي و طيف ليبرال مجلس، موقعيت خود را در اداره مجلس تثبيت كند. اما تنها «مانور تبليغاتي» براي رهائي قطب زاده كافي بود و ريشه «اصرار» نشان مي‌داد بايد به پيوند «قطب زاده» و «هاشمي» از منظر سازمان «سماع» نگريست.

گفتيم كه محمد هاشمي در آمريكا عضو «سماع» و «انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا» بود و با «نهضت آزادي ايران خارج از كشور» «فلق» (مصطفي تاج‌زاده)، «نهضت سوسياليست‌هاي خداپرست»، «جنبش مسلمانان مبارز» (حبيب الله پيمان، ميرحسين موسوي، زهرا رهنورد و...) مرتبط بود. در همه فتنه‌هايي كه عناصر اين تشكل‌ها حضوري چشمگير داشتند، «محمد هاشمي» گوشه‌اي از جورچين اين فتنه‌ها را پوشانده است. البته به زعم برخي از تحليل‌گران از جمله «رضا كلپور» بايد نقش «رضا امينيان» باجناق آقاي هاشمي كه مقیم بلژیک است را نيز در ارتباطات خارجي آقاي هاشمي كليدي دانست. او يادآوري مي‌كند كه تمام منابع رسمی خاطرات آقاي هاشمي و اطرافيانش، از افشای هویت اين باجناق گریزانند.

بنابراين ما تاكنون ناگزير هستيم ارتباطات خارجي آقاي هاشمي را از منظر مطالبي كه خود مايل به افشاي آن بوده‌اند، تحليل كنيم. آقاي هاشمي رفسنجاني اذعان مي‌كند: «من خودم همان سالهای داغ مبارزه، سال 53، 54، دو سفر به اروپا رفتم. آقای بنی صدر یکی از اعضای مهم جبهه ملی بود. من اصلا یکی از اهدافم این بود که بروم بین ایشان و نهضت آزادی و قطب زاده و دکتر حبیبی ائتلاف ایجاد کنم... قطب زاده و بنی صدر هم که مرتب علیه هم حرف می‌زدند. آقای یزدی که در آمریکا بود آنها هم با بنی صدر خیلی مخالف بودند. دانشجویان اسلامی اروپا و آمریکا هم همینطور. اختلاف عجیب و غریبی با هم داشتند، یکی از اهداف سفرم این بود که اینها را به گونه‌ای در دایره انقلاب هماهنگ کنم.» (بهشتی به روایت هاشمی؛ گفتگوي هاشمي رفسنجاني با عليرضا بهشتي. سايت جماران. 6 تير 1391)
ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (10) سيماي ناشناخته «محمد هاشمي» از روزنه «سماع»

شريكان قافله انقلاب (10)
سيماي ناشناخته «محمد هاشمي» از روزنه «سماع»

دكتر سيد عبدالعزيز رضواني

دو چهره آشنا و ناشناخته
محمد هاشمي البته چهره گمنامي نيست. اما ارتباطات او با «سماع» و «انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا» و «نهضت آزادي ايران خارج از كشور» تاكنون مورد توجه قرار نگرفته است. «چهره آشناي محمد هاشمي» براي مخاطبان 9 دي روشن است. او عهده‌دار مسئوليت‌هاي مهمي بوده و توفيقاتي داشته كه خود بارها به آن اشاره كرده و ناكامي هايي در آن مسئوليت‌ها داشته كه مورد توجه منتقدان بوده است. بدون اينكه قصد تعرض و نقد و تأييد آن مسئوليت‌ها را داشته باشيم لازمه شناخته بهتر جريان‌هاي سياسي بعد از انقلاب اسلامي و به ويژه «شريكان قافله انقلاب» و «سماع» آشنايي بيشتر با ابعاد «ناشناخته محمد هاشمي رفسنجاني» است. چرا كه او محل رجوع هاشمي رفسنجاني در آمريكا و رابط مستقيم و در مواردي غير مستقيم برادرش با «نهضت آزادي ايران خارج از كشور» و «سماع»، (قطب زاده، ابراهيم يزدي و...) «انجمن اسلامي دانشجويان»، «فلق» (مصطفي تاج‌زاده)، «نهضت سوسياليست‌هاي خداپرست»، «جنبش مسلمانان مبارز» (حبيب الله پيمان، ميرحسين موسوي، زهرا رهنورد و...) بود.
هاشمي رفسنجاني اذعان مي‌كند: «من خودم همان سالهای داغ مبارزه، سال 53، 54، دو سفر به اروپا رفتم. آقای بنی صدر یکی از اعضای مهم جبهه ملی بود. من اصلا یکی از اهدافم این بود که بروم بین ایشان و نهضت آزادی و قطب زاده و دکتر حبیبی ائتلاف ایجاد کنم... قطب زاده و بنی صدر هم که مرتب علیه هم حرف می‌زدند. آقای یزدی که در آمریکا بود آنها هم با بنی صدر خیلی مخالف بودند. دانشجویان اسلامی اروپا و آمریکا هم همینطور. اختلاف عجیب و غریبی با هم داشتند، یکی از اهداف سفرم این بود که اینها را به گونه‌ای در دایره انقلاب هماهنگ کنم.» (گفتگوي هاشمي رفسنجاني با عليرضا بهشتي. سايت جماران. 6 تير 1391)
محمد هاشمي نيز خود مي‌گويد: «[وقتي آقاي ‌هاشمي آمدند آمريكا] به ديدار من آمدند. [آن زمان هم فعاليت سياسي] فراوان، داشتم. اصلا من بنيانگذار انجمن اسلامي گروه فارسي زبان من بودم و ابراهيم يزدي و چمران و مظفر پرتو ماه و ايزدي، ما پنج نفر بوديم.» (گفتگو با خبرگزاري فارس. 24 شهريور 1386 )
در واقع، انجمن اسلامي دانشجويان ايران، تابلوي ظاهري گروه چريكي «سماع» بود. چنانكه «فلق» را هم مي توان «شاخه جوانان سماع و انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا ارزيابي كرد.
درباره سماع پيشتر توضيح داده‌ايم. اين سازمان چريكي را «شهيد چمران» تأسيس كرد و پس از هجرت او به لبنان، ابراهيم يزدي، قطب زاده و محمد هاشمي سكان‌دار آن شدند. سماع در واقع شاخه نظامي خارج از كشور «نهضت آزادي ايران خارج از كشور» بود. 

ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (9) قطب زاده اعدام شد؛ «سماع» همچنان باقي است

شريكان قافله انقلاب (9) قطب زاده اعدام شد؛ «سماع» همچنان باقي است دكتر سيد عبدالعزيز رضواني تحليل ميرحسين موسوي از كودتا ميرحسين موسوي در زمان نخست وزيري خود (5 ارديبهشت) تحليلي اجمالي از توطئه قطب زاده ارائه مي دهد كه جالب توجه است. اين تحليل را چندي پيش اكبر اعلمي در سايت شخصي خود منتشر كرد. اميدواريم آقاي موسوي كه اين روزها فراغ خاطر بيشتري دارد، اين تحليل را دوباره مطالعه و به ويژه به اقداماتش در سال 88 مقايسه كند. «برنامه قطب زاده و همدستان توطئه گرش، بسيار برنامه كودكانه اي بود. اگر از جنبه هاي ساده لوحانه اين طرح خائنانه بگذريم، آن چه براي من تعجب آور است اين است كه چگونه قطب زاده اطمينان داشت كه در صورت موفقيت در اجراي اهدافِ پست خود مي تواند بر مردم حاكم شود. ملت ما چهره امثال او را شناخته و جريانات وابسته به اغيار غيراسلامي را به خوبي شناخته است... ملت ما در اين جريان با چند روحاني نماي منحرف روبرو مي باشد نه با نهاد روحانيت. نهاد روحانيت نمي تواند در راستاي سياست هاي آمريكا حركت كند و اميدي براي افراد شنا خته شده و جريانات ورشكسته چه قبل و چه بعد از انقلاب باشد، اما سيدكاظم شريعتمداري و امثالهم مي توانند. من نوار صحبت هاي اين فرد را شنيدم و براي مردمي كه روزي مقلد ايشان بودند ناراحت شدم. چرا كه من صدها نفر از اطرافيان خود را مي شناختم كه با عشق و علاقه از ايشان تقليد مي‌كردند. چون او را مرجع مي پنداشتند. انسان به مرجع خود، علاقه قلبي هم پيدا مي كند. خاطرم هست بعد از فوت آيت الله بروجردي به هر خانه همشهري ها كه مي رفتم، يك طرف عكس اين شخص و طرف ديگر عكس امام [خميني] بود. ولي وقتي كسي در هر مقامي به اعتماد و احساس مذهبي مردم پاسخ درست نمي دهد، جاي آن محبت را بي توجهي تنها نمي گيرد، بلكه نفرت سر برمي آورد. مردم تحمل نمي كنند اسلام و عقايد آن ها به شوخي گرفته شود. آنها دوست ندارند كه اسلام پناهي، نردبام ترقي كسي قرار گيرد... [آمريكا و ايادي آن] تصور مي نمايند كه هنوز مي توان با تكيه بر انگيزه هاي شرك آلود ناسيوناليستي و ملي‌گرايي در كشور بحراني را به وجود آورد، ولي ملت مسلمان ما از جمله برادران و خواهران آذربايجاني ما اگر از يك مرجع تقليد مي‌كنند، بدين خاطر نيست كه همشهري آن هاست... به هر حال هركس از ماجراي شريعتمداري خاطراتي دارد... در آرشيو محرمانه وزارت امور خارجه، هنگامي كه در آن‌جا انجام وظيفه مي‌نمودم اسناد زيادي درباره ايشان ديدم كه مي توانم گواهي دهم. از جمله آن‌ها، درست در بحبوحه انقلاب و اوج گيري حركت اسلامي مردم، نماينده اي از طرف شاه مراكش با پادويي سفير ايران در عراق، براي ملاقات ايشان(شريعتمداري) مي‌آيد. خوب كسي كه اين سند را مي‌بيند اگر چيز ديگري هم نباشد اين سؤال مطرح مي شود كه نماينده مخصوص شاه حسن با يك مرجع شيعه چه كاري مي‌تواند داشته باشد؟»
ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (8)  قطب زاده از آينه جاسوسان تا كودتاي سماع

شريكان قافله انقلاب (8)

قطب زاده از آينه جاسوسان تا كودتاي سماع

دكتر سيد عبدالعزيز رضواني

 9 دي شماره 73

اردوكشي خياباني براي آزادي قطب‌زاده

در آبان‌ماه 13۵۹ سيد اسدالله لاجوردي مرد پولادين انقلاب اسلامي، قطب‌زاده را بازداشت كرد. اما بازرگان كه در مجلس رئيس فراكسيون اقليت ليبرال بود، كوشيد او را از مهلكه برهاند. وي در يادداشتي، شهيد لاجوردي و دادستاني انقلاب اسلامي را «انحصار گر» و بازداشت قطب‌زاده را «وحشتناك»، «مغاير با امنيت»، «در تضاد با ايمان، اميد و فداكاري مردم» و موجب «بي‌اعتبار كردن قانون اساسي» و «قضاوت بد دنياي خارج از انقلاب» قلمداد كرد. در پي اعتراض فراقانوني بازرگان، هواداران جبهه ملي و نهضت آزادي گروهي از مردم را در تهران و قم به اردوكشي خياباني كشاندند و فریاد «درود هر آزاده/ بر صادق قطب‌زاده» سر دادند. اين در شرايطي بود كه قواي صدام با عبور از مرز ميهن اسلامي، چشم طمع به تماميت ارضي كشور داشتند.

قطب‌زاده آزاد شد. اما حامي او تنها، بازرگان و جريان ليبرال نبودند؟ زيرا در قم نيز براي او تظاهرات برپا شد. در ميان شخصيت‌هاي حوزوي هم دوستان بازرگان، آقايان منتظري، باند سيد مهدي هاشمي، بيت سيد كاظم شريعتمداري، هاشمي رفسنجاني و برادرش محمد هاشمي، نيز با بازرگان مرتبط بودند.

«محمد هاشمي رفسنجاني»، عضو گروه سماع بود و با قطب‌زاده و ابراهيم يزدي از دوران اقامت در آمريكا همكاري داشت. اكبر هاشمي نيز حتي پس از افشاي كودتاي قطب‌زاده به حضرت امام خميني‌(ره) اصرار مي‌كرد او را عفو كنند! (خاطرات هاشمي. سال 61. روز 4 ارديبهشت)

ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (7)  صادق قطب زاده؛ از سماع تا كودتا

شريكان قافله انقلاب (7)

صادق قطب زاده؛ از سماع تا كودتا

دكتر سيد عبدالعزيز رضواني

 

درباره قطب زاده

صادق قطب‌زاده فرزند حسین  چهارم اسفند ۱۳۱۴ به دنيا آمد. پدرش یک تاجر بود. وي تحصيلات خود را در «دارالفنون» گذراند. آخرین سال‌های تحصیلات متوسطه‌ وی مصادف با نهضت ملی شدن صنعت نفت بود و او نيز به عنوان نماینده دانش آموزان وارد نهضت مقاومت ملی شد. وی در سال ۱۳۳۷ راهي آمريكا شد تا در رشته زبان و ادبيات انگلیسی دانشگاه کلمبیا در واشنگتن تحصيل كند. وي در دوران تحصيل، از طريق شهيد مصطفي چمران، ابراهيم يزدي و محمد هاشمي با "انجمن اسلامي دانشجويان در آمريكا" و گروه رزمي سماع (سازمان مخصوص اتجاد و عمل) آشنا شد. وي ظاهرا يكبار در میهمانی سفارت ایران در واشنگتن با «اردشیر زاهدی» سفیر وقت ایران در آمریکا درگير شد و به همين دليل از ایالات متحده آمریکا اخراج و راهي کانادا شد. وي سپس از طريق شهيد چمران با امام موسی صدر و نيز شهيد محمد منتظري در لبنان و سوريه مرتبط شد. دوستان قطب زاده ادعا مي‌كنند كه یکبار در پاریس، عوامل ساواک قصد كشتن او را داشته‌اند و یکبار هم در سال ۱۳۵۳ برادر وی را دستگیر کرده و ۶ ماه گروگان نگه داشته‌اند تا قطب زاده خود را معرفی کند که وی از این کار امتناع کرده است. اما برخی از شخصيت‌هاي انقلابی از جمله «جلال ‌الدین فارسی»، «علي اصغر جمالي‌فرد» (ابوحنيف) و «شهيد آيت الله مصطفي خميني(قدس)» نسبت به وي حساسيت داشتند.

قطب‌زاده به نجف نيز مي‌رفت و مي‌كوشيد با نزديكان حضرت امام خميني(ره) مرتبط باشد. حجت الاسلام و المسلمين سيد حميد روحاني مولف كتاب «نهضت امام خمینی» مي‌نويسد: « سیدحمید روحانی» در این زمینه در کتاب خود می‌نویسد: «خرداد 1349ه.ش. آقای صادق قطب‌زاده برای اولین بار به نجف آمد و در شب 31 خرداد ماه در منزل سیدمصطفی به سر برد. شناختی که ملت عزیز ایران امروز از آقای قطب‌زاده پیدا کرده است، برادر شهید در همان یک شب از او به دست آورد و به راستی دریافت که او چه عنصر خطرناکی برای انقلاب ایران خواهد بود... بارها به من و دیگر برادران روحانی توصیه می‌کرد که از هر گونه همکاری و حتی دیدار با قطب‌زاده بپرهیزیم و خود نیز از آن شب که قطب‌زاده در منزلش بود تا روزی که به شهادت رسید دیگر حاضر نشد که با او رو به رو شود و تلاش‌های همه جانبه‌ آقای قطب‌زاده برای فقط یک ساعت دیدار و گفت‌وگو با آن شهید با شکست رو به رو گردید.» (ج2 ، ص601)

قطب‌زاده با اينكه با شخصيت‌هاي مذهبي در ارتباط بود اما روحيه‌اي كاملا ليبرال مسلك داشت و مناسك ديني را مسخره مي‌كرد. او هيچگاه رسما ازدواج نكرد. از قول وي سخناني در رد ازدواج نقل مي‌شود كه بيان آن پسنديده نيست. «علی جنتی» درباره‌ شخصیت وي می‌گوید: «صادق قطب زاده شخصیتی مشابه بنی‌صدر داشت، او مجرد بود و تا زمانی هم که به ایران آمد مجرد باقی ماند. به هر حال خیلی روحیات دینی نداشت، یعنی در همان زمان هم که در آن جا بود بسیاری از دانشجویان خارج از کشور پشت سر ایشان مسایلی از نظر اخلاقی مطرح می‌کردند. در هر صورت وی یک عنصر دینی شناخته نمی‌شد. من اختلاطش را با خانم‌ها می‌دیدم. با بسیاری از خبرنگاران به راحتی می‌نشست و صحبت می‌کرد. این دسته از مبارزان روحیات دینی خاصی داشتند؛ به ظاهر مسلمان بودند، نماز می‌خواندند و در اروپا سمبل نیروهای مبارز مسلمان بودند.» (خاطرات علی جنتی، به کوشش سعید فخر زاده. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص117)

هنگام تپش قلب انقلاب اسلامي در نوفل لوشاتو، قطب زاده همراه با ابراهيم يزدي و سيد ابوالحسن بني صدر، به كاروان امام خمینی (ره) پيوست و سعي مي‌كرد به عنوان مترجم در كنار آن بزرگوار باشد. وي در روز 12 بهمن همراه با پرواز انقلاب اسلامي راهي ایران شد.

 

 

ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (6)  سوداي مهار انقلاب اسلامي حتي پس از تضعيف «سماع»

شريكان قافله انقلاب (6)

سوداي مهار انقلاب اسلامي حتي پس از تضعيف «سماع»

دكتر سيد عبدالعزيز رضواني

در اوج انقلاب‌ اسلامي، در ايامي كه حضرت امام خميني(ره) در نوفل لوشاتو اقامت گزيدند، با رايزني هاي ابراهيم يزدي و صادق قطب زاده، ريچارد كاتم، توانست 7 دي ماه 1357 با آن بزرگوار ملاقات و گفتگو كند. متن اين گفتگو در صحيفه امام(ره) جلد 5 صفحات 286 به بعد آماده است، بر خلاف موضع ضعيف نهضت آزادي و گروههاي مدعي ملي‌گرايي در قبال آمريكا كه تا حد ارائه اطلاعات و تحليل از اوضاع سياسي به عنصر سيا بود، موضع حضرت امام خميني(ره) در ملاقات كاتم با ايشان قاطعانه و حتي نسبت به نقض حقوق بشر در آمريكا طلبكارانه بود. آن بزرگوار در حالي كه به حسب ظاهر، تا چند روز پيش معلوم نبود جائي در دنيا براي اقامت داشته باشند و فرموده بودند كه حاضرند فرودگاه به فرودگاه كشورها را زير پا بگذارند اما از ملت ايران و مبارزه با رژيم ستمشاهي دست بر نمي‌دارند، در برخورد با كاتم، از موضعي عزتمندانه ديدگاههاي خود را بيان كردند و حتي به نقد صريح سياست‌هاي شيطان بزرگ پرداختند.

 

هفته نامه 9 دي 22 مهر 1391

ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (5)  «ريچارد كاتم»؛ سايه به سايه نهضت آزادي و ملي‌گرايان

شريكان قافله انقلاب (5)

«ريچارد كاتم»؛ سايه به سايه نهضت آزادي و ملي‌گرايان

دكتر سيد عبدالعزيز رضواني

 

از بدامن تا لانه جاسوسي

ريشه ارتباطات لانه جاسوسي آمريكا و سازمان سيا با عناصر ملي و نهضت آزادي، به «شبكه بدامن» باز مي‌گردد. اين شبكه نقش چشمگيري در براندازي دولت مصدق داشت. ظاهرا براي نخستين بار وجود اين شبكه را «مارک گازيوروسکي» در سال 1987م آشكار ساخت. گازيوروسكي، استاد دانشگاه دولتي لوييزيانا و عضو هيئت تحريريه ايران در آرشيو امنيت ملي بود كه در آن سال طي مقاله‌اي دربارۀ کودتاي 28 مرداد 1332، بدامن را معرفي کرد. او علاوه بر مصاحبه با کارمندان سيا- که دست اندرکار کودتا بودند، مقاله خود را بر منابعي ناشناخته مبتني کرده که در دسترس عموم نيست. بدامن ظاهراً با بودجه اي معادل يک ميليون دلار در سال، عمليات خود را از سال 1948 «براي مقابله با نفوذ شوروي و حزب توده در ايران» آغاز كرد. در رأس اين برنامه  دو ايراني با اسامي مستعار "نرن" و "سيلي" جاي داشتند. (شهبازي. سايت شخصي. سِر شاپور ريپورتر و کودتاي 28 مرداد 1332. قسمت دهم)

طي اين برنامه مقالات و کاريکاتورهاي ضد کمونيستي در روزنامه هاي ايران منتشر و کتب و جزوات و شايعاتي عليه اتحاد شوروي و حزب توده منتشر مي‌شد تا خطر استيلاي كمونيسم بر ايران برجسته گردد و راه براي پناه بردن به غرب و آمريكا در ميان نخبگان باز شود.

در همين چهارچوب، گروههايي چون پان ايرانيست‌ها و سومکا دسته هايي از اوباش را گردهم مي اوردند تا به نبرد با هواداران حزب توده مشغول شوند. سومكا (حزب ناسيونال سوسياليست كارگران ايران) گرچه الگوي خود را حزب نازي آلمان قرار داده بود اما وابسته به انگليس بود. رئيس اين حزب داوود منشی زاده (و ۶ شهریور ۱۲۹۳ تهران - فوت ۱۳۶۸ سوئد) بود. وي فرزند ابراهيم منشي زاده و نوه «کریم بیک» بهائي و اصلا از اهالی ایروان بود. 9 دي «ابراهیم منشی زاده» را پيشتر در تبيين نقش «کمیته مجازات» در انجام عمليات حذف رهبران ديني مشروطيت معرفي كرده است.

حزب پان ایرانیسم را در دهه 1320 محسن پزشکپور و داریوش فروهر بنا نهادند. فروهر بعدها از پزشكپور جدا شد و حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم را تاسيس كرد. معرفي بيشتر سومكا و پان ايرانيست‌ها و كارنامه عناصر آنها فرصت ديگري مي طلبد.

پان ايرانيست‌ها و سومكا، حتي به مساجد و شخصيت هاي مذهبي حمله مي‌كردند و اين حملات را به نام حزب توده و كمونيست‌ها معرفي مي‌كردند.

از 7 مرداد 1332 گروهي از نيروي سوّمي ها و پان ايرانيست‌ها با چماق، چاقو،و سنگ و آجر حملات شبانه‌اي را به خانه آيت الله کاشاني آغاز کردند و با شعارهاي «زنده و جاويد باد دکتر محمد مصدق» به ضرب و شتم حاضران مي پرداختند. 10 مرداد در يكي از اين حملات شبانه چند نارنجک هم به درون خانه آيت الله کاشاني پرتاب شد و طي آن 18 نفر مجروح شدند. از مهم‌ترين اين حملات، تهاجمي با رهبري «داريوش فروهر» بود كه طي آن يك طلبه نيز كشته شد. بدامن همزمان به تضعيف جبهه ملّي و افزايش فاصله آنان با آيت الله کاشاني مي‌پرداخت. از يك سو، مصدق شخصي فاسد و بي اخلاق معرفي مي شد و از سوي ديگر سگ يا الاغي را در خيابان رها مي‌كردند و به آنها نوشته‌اي با عنوان «آيت الله كاشاني» الصاق مي‌كردند.

پس از آنكه مقامات سيا و ام آي 6 طرح براندازي دولت مصدق در زمستان 1331 مورد بررسي قرار دادند، مقرر شد «امکانات شبکه بدامن در زمينه تبليغات و عمليات سياسي بلافاصله عليه مصدق به کار گرفته شود.» (شهبازي. همان)

در همان ايام ناگاهان انتشار 6 روزنامه جديد ضدمصدقي در تهران آغاز شد.

  هفته نامه 9 دي 15 مهر 1391

ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (4)  «ابراهيم يزدي»، ميراث سماع و «ريچارد كاتم

شريكان قافله انقلاب (4)

«ابراهيم يزدي»، ميراث سماع و «ريچارد كاتم»

دكتر سيد عبدالعزيز رضواني

 

از قزوين تا قاهره

ابراهیم یزدی در مهرماه سال ۱۳۱۰ در قزوین به دنیا آمد. 6 سال بعد همراه با خانواده در تهران خیابان ری ساكن شد. تحصیلات خود را تا مقطع دبیرستان در دارالفنون سپري كرد و سپس وارد دانشکده داروسازی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۲ از اين دانشگاه فارغ التحصيل شد.

بعد راهي آمريكا شد و ضمن تحصیل در رشته داروسازی، با بخش آسیب‌شناسی و فارماکولوژی دانشگاه بیلور در ايالت تگزاس به كار تحقيقاتي پرداخت. سپس در شهر هوستون ایالت تگزاس مقيم شد و ضمن ايفاي نقش در بناي نخستين مسجد در شهر هوستون «جامعه مسلمانان هوستون» را تأسيس كرد و خود رياست آن را برعهده گرفت. همچنين در تأسيس «انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا» با شهيد مصطفي چمران همكاري كرد. در تشكلي كه شهيد چمران بنا نهاده بود، غير از ابراهيم يزدي و محمد هاشمي، «رجب طیب اردوغان» نخست وزیر ترکیه، «ماهاتیر محمد» نخست وزیر سابق مالزی، «انور ابراهیم» معاون وی، «حسن الترابی» رئيس سابق مجلس مراكش و... نيز عضويت داشتند.

همكاري ابراهيم يزدي با شهيد چمران، كه از ارتباط آنان با دانشجويان مسلمان دانشگاه تهران و نهضت آزادي آغاز شده بود، در نهايت به تأسيس «سازمان مخصوص اتحاد و عمل»(سماع) در قاهره انجاميد. در شماره گذشته درباره روند شكل‌گيري اين سازمان توضيحات اجمالي داديم. در ادامه به فعاليت سياسي ابراهيم يزدي به طور مشخص مي‌پردازيم.

هفته نامه 9 دي 8 مهر 1391

ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب (3)  سماع براي انقلاب؛ رقص براي بيگانه

شريكان قافله انقلاب (3)

سماع براي انقلاب؛ رقص براي بيگانه

دكتر سيد عبدالعزيز رضواني

 

ثمره تشکيلاتی قيام 15 خرداد

اساساً با سرکوب قيام پانزده خرداد 1342 ه.ش، اغلب اقشار متدين، طلاب، دانشجويان و حتی دانشگاهيان مسلمان و ايرانی خارج از کشور، ديگر شيوه مبارزه عليه با رژيم پهلوی را از راههای مسالمت آميز و به اصطلاح هماوردهای انتخاباتی و پارلماني ناممکن می ديدند. شاه پس از کودتای 28 مرداد 1332 با جلب نظر آمريکا و انگليس، رقبای اطراف خود مانند «علی امينی» و «سپهبد زاهدی» را کنار زده و پس از آنکه خود را تنها مهره مورد اعتماد اربابان مستکبر خويش نشان داده بود، با تسلط کامل بر نهاد سلطنت، حقيقت رژيم پهلوی را دوباره نمايان می ساخت. اين حقيقت همانند ذات رژي» پهلوی در دوره رضاخان، اسلام ستيزی آشکار، انهدام هويت و فرهنگ ملی و سرسپردگی روزافزون در برابر شيطان بزرگ بود.

رسيدن به همين دريافت که ديگر رژيم پهلوی اصلاح پذير نيست و بايد با زبان قيام و انقلاب با آن سخن گفت، از محصولات قيام 15 خرداد بود. در پی ترويج اين باور، هسته های مبارزاتی بسياری در ميان اقشار متدين، طلاب و دانشجويان مسلمان و حتی گروههای چپگرا شکل گرفت تا با تغيير روش مبارزه، مقاومت برای براندازی رژيم سفاک پهلوی را مشی خود قرار می دادند. ورود هيئت های موتلفه به مبارزه مسلحانه و اعدام انقلابی حسنعلی منصور در همين فضا شکل گرفت.

اندکی بعد در خارج از کشور نيز به همت «شهيد محمد منتظری» روحانيت مبارز خارج از کشور شکل گرفت. پايگاه اصلی اين جريان سوريه و لبنان بود اما در عراق، فرانسه، پاکستان و ديگر کشورهای منطقه نيز فعال بود.

گروه سماع نيز در همين فضا شکل گرفت.

 

هفته نامه 9 دي 1 مهر 1391

ادامه نوشته

درجستجوي چريك‌هاي مخفي استكبار(؟) شريكان قافله انقلاب (2)  رفيقان طايفه دزدان و سهم‌خواهي فوق‌العاده

شريكان قافله انقلاب (2)

رفيقان طايفه دزدان و سهم‌خواهي فوق‌العاده

دكتر سيد عبدالعزيز رضواني

 

از مسير بازخواني

رفتار شريكان قافله انقلاب كه همزمان رفيقان طايفه استكبار و شيطان بزرگ هستند را مي توان از راه بازخواني رفتار منافقان صدر اسلام و نيز شبكه‌هاي نفوذ در تاريخ معاصر مورد مطالعه قرار داد. در شماره پيشين به دو طايفه جهود «آل عاشُر» (قوام شيرازي) و «محمد مهدي ارباب» (فروغي) در جابه‌جايي نظام سياسي در ايران اشاره كرديم و نقش طايفه نخست در براندازي دولت زنديه و نفوذشان در دولت قاجار و نقش طايفه دوم در براندازي دولت قاجار و برسركارآوردن رژيم وابسته پهلوي را به اجمال شرح داديم. به همين سبب رفتارشناسي اين دو طايفه را مي‌توانيم، به مثابه چراغي براي شناسائي رفتار رفيقان طايفه استكبار در انقلاب اسلامي قرار دهيم.  سعي مي‌كنيم اين رفتارشناسي را بر اساس يك الگوي قرآني در پيش بگيريم.


هفته نامه 9 دي 25 شهريور 1391 شماره 67

ادامه نوشته

شريكان قافله انقلاب(1)  نفوذ رفيقان استكبار در سطوح بالاي قافله انقلاب

800x600

 

 شريكان قافله انقلاب(1)

نفوذ رفيقان استكبار در سطوح بالاي قافله انقلاب

دكتر سيد عبدالعزيز رضواني

اشاره: پس از چندين قسمت‌هاي از سلسله گزارش‌هاي «گارد سري بهائيت» كه به معرفي ابعاد حضور يك گروه شبه نظامي از بهائيان در جريان انقلاب اسلامي، پرداختيم، از اين پس سلسله مقالاتي را براي تبيين گروهي ديگر از عناصر معارض با انقلاب اسلامي مي ‌پردازيم. بر خلاف چريك‌هاي بهائي كه در كف خيابان‌ها بودند و يا در لايه‌هايي از محافل فرهنگي و اقتصادي نفوذ كرده و در فتنه 88 اردوكشي خياباني خود را علني ساختند، گروه اخير توانسته بود به مد چتر حمايتي شبكه‌هاي امنيتي استكبار، با تشبه به انقلابي بودن، نقش شريكان انقلاب اسلامي را ايفا كند و در گردنه‌هاي حساس، خدمات خود را به استكبار جهاني انجام دهد.

پيشتر البته صاحب همين قلم، در سلسله گزارش‌هاي «گروه ضربت» شاخه‌اي از اين گروه را معرفي كرده بود اما يادآور شديم كه تشريح جلوه‌هائي ديگر از عناصري از اين دست را در آينده خواهيم داشت. و اكنون اين، همان آينده است كه با تجليل از مقام شامخ بزرگاني چون شهيد سيد اسدالله لاجوردي، شهيد سيد حسن آيت و شهيد عبدالحميد ديالمه آغاز مي‌شود؛ شهيداني كه چشمي تيزبين و اراده‌اي پولادين براي شناسائي رفيقان استكبار داشتند...

آنچه در اين شماره ذكر خواهيم كرد، تاريخچه‌اي اجمالي از نفوذ دو طايفه جهود در رژيم‌هاي قاجار و پهلوي است كه به عنوان مقدمه و پيش فرض، «امكان نفوذ خاندان‌ها و شبكه‌هاي مشابه در انقلاب اسلامي» ارائه مي‌گردد.

 

هفته نامه 9 دي 18 شهريور 1391
ادامه نوشته